بی خداحافظی....شعرمن است

ساخت وبلاگ
  در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست میروی و خانه لبریز از نبودت میشود باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست + نوشته شده در  ساعت   توسط ali  |  بی خداحافظی....شعرمن است...
ما را در سایت بی خداحافظی....شعرمن است دنبال می کنید

برچسب : خیالات,خودم, نویسنده : parandeymohajer94o بازدید : 251 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:41