باز م من ...همان دیوانه ی همیشگی

امروز شنبه ...ینی شنبه بود..چون الان سدیروز با عزیزم باز دعوام شد.امروزم اصلا نتونستم راحت باهاش حرف بزنم سه ونیم شبه 30فروردین...
کاش بفهمه روزایی که بهش نمیگم دوستت دارم چقد سخته...از اینجا میگم
پس دوستت دارم گلم
اومد ولی من هنوز تو ناراحتی و افکاردیروزم مونده بودم
هوف
بایدبایه سری چیزفک کنم کنار بیام...باید باور کنم که چیزایی که الان فکرشم نمیکنم اینده اتفاق میفته...اون دوستمم داشته باشه واس زندگی با من شاید نتونه
شاید یه جایی باشه که اصلا ازش چیزایی که من میخوام نخوان.سخت نگیرن
فکرش ازاد باشه.وای به روزم اگه بگه اره من از با تو بودن پشیمونم.نمیخوام باشم
راستش رفتاراش اینونشون میده که میتونه.خودم که دوستش دارم فرشته میدونم فک میکنم قرار نیست هیچ کاری برعلیه من انجام بده ولی دارم به ذهنم میقبولونم
واس همین تو این شرایط دیگه بهتره احساسمو نگم بهش

اینجوری بخاطردوست داشتن من میاد سمتم باز درحالی که اخلاق و سازشش با من نیست.میدونی از این میترسم بیشتراز این عاشقش میشم
بعد میبینم اره این اونقدراهم براش مهم نیستی که چیزی رو بخاطرت عوض
کنه...اگه الان بهش بگم دوستت دارم مسلما براساس ذاتش هم که شده میادبگه دوستم داره باید خودش راهو پیدا کنه
کاش روزی برسه بدون گفتن حرفام این بیاد تو قلبم خودش واقعیتو ببینه
اون دیگه فرشته امه...کسی رو میخواستم که با نگاه کردن به بقیه عذاب وجدان بگیره که بهم خیانت نکرده باشه.همین واسم کافیه دنیای خودم بکنمش بذار دوستم نداشته باشه،من چشای پاکشو میخوام همین
دوستت دارم ...تاحالا بهت اینقد مطمین نگفته بودم...دیگه خوابم میاد اوووه.فردا اشتی میکنم ترکیدم
باورم نمیشد ادمی بشم پراز این همه احساس
قربونت برم که الان مثه پرنسس های ناز خوابیدی

بی خداحافظی....شعرمن است...

ما را در سایت بی خداحافظی....شعرمن است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parandeymohajer94o بازدید : 404 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 4:07